روان درمانی: سلامت روان به وضعیتی اطلاق می شود که در آن فرد توانایی های خود را تشخیص می دهد و می تواند مثمر ثمر کار کند ، به جامعه کمک کند و بتواند استرس زندگی را تحمل کند و کنار بیاید.
سلامت روان چیزی فراتر از عاری از هر نوع اختلال روانی است. این یک جنبه مهم در سلامت عمومی فرد است زیرا اگر ذهن شما ناسالم باشد ، بقیه اعضای بدن نمی توانند به خوبی کار کنند. برای اینکه عملکرد خوبی داشته باشیم ، بدن و ذهن ما باید سالم باشند. اگر یکی از آنها سالم نباشد ، بقیه به همان اندازه موثر کار نمی کنند.
عوامل تعیین کننده ای مانند عوامل بیولوژیکی ، اقتصادی – اقتصادی و محیطی می توانند به شما کمک کنند تا وضعیت سلامتی خود راارزیابی کنید. هر نوع اختلال در این عوامل می تواند بر سلامت ذهن تأثیر بگذارد.
وقایع مهم زندگی مانند؛ فوت ناگهانی یکی از عزیزان ، عوامل اقتصادی – اجتماعی مانند محرومیت اجتماعی ، از خود بیگانگی ، استرس بیش از حد ، سبک زندگی نامناسب و ناسالم و منفی در محیط اطراف و موارد دیگر می تواند بر سلامت روان تأثیر بگذارد.
امروزه ، بیماری های روانی افراد بیشتری را تحت تأثیر قرار می دهد ، بیش از 450 میلیون نفر از اختلالات روانی رنج می برند. از هر چهار نفر یک نفر در معرض خطر ابتلا به اختلال سلامت روان است، اما کمک به آنها محدود است. هنوز هم کسانی به ویژه افرادی که درک درستی در مورد اختلالات بهداشت روانی ندارند به کسانی که از اختلالات روانی رنج می برند انگ و برچسب بیمار می زنند.
روان درمانی برای کمک به افرادی است که دارای بیماری های روحی و مشکلات عاطفی متنوعی هستند. این مشاوره می تواند به از بین بردن یا کنترل علائم آزار دهنده کمک کند بنابراین فرد می تواند عملکرد بهتری داشته باشد و باعث بهبود و بهبودی شود.
روان درمان می تواند به افراد کمک کند تا از موانع رفاه خود عبور کنند. درمان می تواند احساسات مثبت مانند دلسوزی و عزت نفس را افزایش دهد. افراد تحت درمان می توانند مهارت هایی را برای مدیریت شرایط دشوار ، تصمیم گیری سالم و رسیدن به اهداف یاد بگیرند.
لیست موضوعات مشاوره روان درمانی که در ادامه می خوانید
برای دریافت کامل ویدئوها ایمیل خود را وارد کنید تا برای شما ارسال گردد.
چه زمانی بهتر است به دنبال روان درمانی باشید؟
اگر مسئله ای باعث پریشانی یا اختلال در زندگی روزمره شود ، می تواند زمان مراجعه به درمان باشد. پریشانی می تواند به معنای افکار ، احساسات ، رفتارهای منفی یا حتی یک احساس بدنی مانند درد یا خستگی باشد.
اگر اغلب ناراضی هستید یا احساس ناراحتی و ناامیدی در مورد مسائل زندگی خود دارید ، ممکن است بهتر باشد که به دنبال درمان باشید. اگر نمی توانید روی کار یا تحصیل تمرکز کنید ، اعتیاد را تجربه می کنید یا احساس آسیب به خود یا شخص دیگری کنید ، روان درمانی می تواند کمک کند.
مشکلاتی که روان درمانی به آنها کمک می کند شامل مشکلات کنار آمدن با زندگی روزمره است. تأثیر ضربه ، بیماری پزشکی یا از دست دادن ، مانند مرگ یک عزیز ؛ و اختلالات روانی خاص ، مانند افسردگی یا اضطراب. v,hk nvlhks
این مشاوره می تواند در درمان بیشتر اختلالات روانی موثر باشد ، از جمله:
- اختلالات اضطرابی ، مانند اختلال وسواس فکری ، هراسی ، اختلال هراس یا اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)
- اختلالات خلقی ، مانند افسردگی یا اختلال دو قطبی
- اعتیاد ، مانند اعتیاد به الکل ، وابستگی به مواد مخدر یا قمار اجباری
- اختلالات خوردن ، مانند بی اشتهایی یا پرخوری
- اختلالات شخصیتی ، مانند اختلال شخصیت مرزی یا اختلال شخصیت وابسته
- اسکیزوفرنی یا سایر اختلالات که باعث جدا شدن از واقعیت می شود (اختلالات روان پریشی)
- روبرو شدن با یک بحران قابل توجهی
- مقابله با یک دوره طولانی اضطراب یا افسردگی

8 روش درمان روان درمانی چیست؟

روانپزشکان و سایر متخصصان بهداشت روان از چندین نوع روش برای درمان استفاده می کنند. انتخاب نوع درمان بستگی به بیماری و شرایط خاص بیمار و ترجیح وی دارد. درمانگران ممکن است عناصری را از رویکردهای مختلف ترکیب کنند تا به بهترین وجه نیازهای فردی که تحت درمان است را برآورده کنند.
درمان شناختی رفتاری (CBT)
به افراد کمک می کند تا الگوهای تفکر و رفتاری را که مضر یا بی تأثیر هستند شناسایی و تغییر دهند و افکار دقیق تر و رفتارهای عملکردی آنها را جایگزین کنند. این روش درمانی می تواند به فرد کمک کند تا روی مشکلات فعلی و نحوه حل آنها تمرکز کند. این اغلب شامل تمرین مهارت های جدید در “دنیای واقعی” است.CBT می تواند در درمان انواع اختلالات از جمله افسردگی ، اضطراب ، اختلالات مرتبط با ضربه و اختلالات خوردن مفید باشد. به عنوان مثال ، CBT می تواند به فرد مبتلا به افسردگی کمک کند تا الگوهای فکری منفی یا رفتارهای موثر در افسردگی را تشخیص داده و تغییر دهد. lah,vi v,hk nvlhks
درمان بین فردی(IPT)
این روش درمانی به بیماران کمک می کند تا مسائل اساسی بین فردی را که دردسرساز هستند ، مانند غم و اندوه حل نشده ، تغییر در نقش های اجتماعی یا شغلی ، درگیری با دیگران و مشکلات مربوط به دیگران ، درک کنند. می تواند به افراد کمک کند تا شیوه های سالم بیان احساسات و راه های بهبود ارتباطات و نحوه ارتباط آنها با دیگران را بیاموزند. بیشتر اوقات برای درمان افسردگی استفاده می شود.
رفتار درمانی دیالکتیکی
نوع خاصی از CBT است که به تنظیم احساسات کمک می کند. این دارو اغلب برای درمان افرادی که افکار خودکشی مزمن دارند و افرادی که دارای اختلال شخصیت مرزی ، اختلالات خوردن و PTSD هستند ، مورد استفاده قرار می گیرد. این مهارت های جدید را آموزش می دهد تا به مردم کمک کند مسئولیت شخصی خود را برای تغییر رفتار ناسالم یا مخل بر عهده بگیرند. این شامل درمان فردی و گروهی است.
درمان روان پویایی
مبتنی بر این ایده است که رفتار و بهزیستی ذهنی تحت تأثیر تجارب دوران کودکی و افکار یا احساسات تکراری نامناسب است که ناخودآگاه هستند (خارج از آگاهی فرد). فردی برای بهبود خودآگاهی و تغییر الگوهای قدیمی با درمانگر همکاری می کند تا بتواند زندگی خود را به طور کامل کنترل کند. روانکاوی شکلی شدیدتر از درمان روان پویایی است.
درمان حمایتی
از راهنمایی و تشویق برای کمک به بیماران در توسعه منابع خود استفاده می کند. به ایجاد عزت نفس ، کاهش اضطراب ، تقویت مکانیزم های مقابله ای و بهبود عملکرد اجتماعی و اجتماعی کمک می کند. روان درمانی حمایتی به بیماران کمک می کند تا با مسائل مربوط به اختلالات روانی آنها روبرو شوند که به نوبه خود بقیه زندگی آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. روش های درمانی اضافی که بعضاً در ترکیب با روان درمانی مورد استفاده قرار می گیرند عبارتند از:
درمان به کمک حیوانات
کار با سگ ، اسب یا حیوانات دیگر برای ایجاد راحتی ، کمک به برقراری ارتباط و کمک به کنار آمدن با ضربه روحی
هنر درمانی خلاق
استفاده از هنر ، رقص ، نمایش ، موسیقی و شعر درمانی
بازی درمانی
برای کمک به کودکان در شناسایی و گفتگو در مورد احساسات و احساسات خود
مزایای روان درمانی چیست؟
روان درمان در قالب های مختلفی از جمله جلسات درمانی فردی ، زوجی ، خانوادگی یا گروهی ارائه می شود و می تواند برای همه گروه های سنی موثر باشد. در طول درمان ، شما در مورد شرایط و حالات ، احساسات ، افکار و رفتارهای خود می آموزید و به شما کمک می کند یاد بگیرید چگونه می توانید زندگی خود را کنترل کنید و با مهارت های مقابله ای سالم به شرایط چالش برانگیز پاسخ دهید.
گفتگو با یک درمانگر یا مشاور می تواند به شما کمک کند تا با افکار ، رفتارها ، علائم ، استرس ها ، اهداف ، تجربیات گذشته و سایر زمینه هایی که می توانند بهبود شما را تقویت کنند مقابله کنید. مطمئناً صحبت با یک درمانگر در مورد مسائل شخصی می تواند سخت باشد ، اما می تواند به شما کمک کند تا با مشکلات زندگی خود کنار بیایید.
توجه داشته باشید که همه کسانی که از روان درمانی بهره مند می شوند ، بیماری روانی تشخیص داده نمی شوند. این مشاوره می تواند به تعدادی از استرس ها و درگیری های زندگی که می تواند هرکسی را تحت تأثیر قرار دهد ، کمک کند. به عنوان مثال ، ممکن است به شما کمک کند:

- درگیری های خود را با شریک زندگی یا شخص دیگر در زندگی خود حل کنید.
- اضطراب یا استرس ناشی از کار یا موقعیت های دیگر را برطرف کنید.
- با تغییرات عمده زندگی ، مانند طلاق ، مرگ یکی از عزیزان یا از دست دادن شغل کنار بیایید.
- بیاموزید که واکنش های ناسالم را کنترل کنید ، مانند خشم جاده یا رفتار منفعلانه.
- با یک مشکل بهداشت جسمی مداوم یا جدی مانند دیابت ، سرطان یا درد طولانی مدت (مزمن) کنار بیایید. hojghghj v,hkd
- از سوء استفاده بدنی یا جنسی یا شاهد خشونت بهبود پیدا کنید.
- با مشکلات جنسی مقابله کنید ، خواه به دلیل جسمی یا روانی باشد.
- اگر در خوابیدن یا خواب ماندن مشکل دارید بهتر بخوابید (بی خوابی).
- شرایط خود را درک کنید: درمانگر می تواند به شما کمک کند تا شرایط روحی خود را درک کنید. همانطور که صحبت می کنید ، او می تواند به شما کمک کند تا دلایل بیماری خود را درک کنید.
- روان درمانی شما را قادر می سازد تا با چالش های مختلف زندگی خود روبرو شوید. درمانگر می تواند به شما کمک کند دلایل بیماری روانی خود را تعیین کنید و به شما کمک کند تا به روشی سالم با آنها روبرو شوید.
- تغییر رفتار فعلی: درمانگر می تواند در تعیین عادت های فعلی شما که بیماری روحی شما را تسکین می دهند ، کمک کند. او می تواند به شما کمک کند روشهایی را برای تغییر رفتارهای فعلی خود ایجاد کنید که به اختلالات روان شما کمک می کند.
- پذیرش بیماری و اختلالات روانی شما راهی برای بهبودی است. گذشته را رها کنید تا جایی برای حال و آینده فراهم شود. مشاوره می تواند به شما روش هایی را برای رها کردن آنچه باعث ایجاد وضعیت شما شده و به شما در داشتن راه حلهای لازم برای بهتر شدن ، نشان می دهد.
- کاهش استرس: صحبت با کسی که همدلی دارد یا کسی که می داند چگونه شما را درک کند می تواند به شما در کاهش استرسی که احساس می کنید کمک کند. به این ترتیب می توانید احساساتی را که دارید به زبان بیارید بدون اینکه مورد قضاوت قرار بگیرید. در نتیجه ، شما احساس بهتری پیدا می کنید و می توانید درک کنید که چگونه با آنچه که تجربه می کنید کنار بیایید.
در برخی موارد ، روان درمانی می تواند به اندازه داروها مانند داروهای ضد افسردگی موثر باشد. با این حال ، بسته به شرایط خاص شما ، روان درمانی به تنهایی برای کاهش علائم بیماری روانی کافی نیست. همچنین ممکن است به داروها یا سایر روش های درمانی نیاز داشته باشید.
پاسخ به سوالات مشاوره روان درمانی
روان درمانی چیست؟
فرایند مکالمه با یک متخصص آموزش دیده در مورد طیف گسترده ای از چالش های زندگی است: پریشانی عاطفی ، اضطراب ، مشکلات خانوادگی ، مشکلات خلقی ، غم و اندوه ، یا مشکلات روابط. همچنین می تواند برای کمک به رشد شخصی ، دستیابی به اهداف شخصی و بهبود توانایی کنار آمدن با استرس و مشکلات روزمره مورد استفاده قرار گیرد.
روان درمان به چه مواردی می تواند کمک کند؟
- افسردگی یا سایر اختلالات خلقی ، مانند اختلال دو قطبی
- اختلال اضطراب ، هراس ، اضطراب اجتماعی ، یا حملات هراس
- غم و اندوه
- مدیریت خشم
- سوءاستفاده یا ضربه
- بیماری های پزشکی مانند درد مزمن
- مشکلات زناشویی / روابط
- اختلال نقص توجه ، اختلال یادگیری
- اختلال طیف اوتیسم ، سندرم آسپرگر
- مشکلات کاری
- اختلالات اشتها
- طلاق و جدایی
- مدیریت استرس
- مشکلات رفتاری و عاطفی کودک
- وسواس فکری یا رفتار اجباری
آیا در روان درمانی مجبور به مصرف دارو می شویم؟
مصرف دارو داوطلبانه است ، اما ممکن است برای برخی اختلالات یا مشکلات تجویز شود که در طول فرایند درمان مشخص خواهد شد. ما روانپزشکی داریم که برای ارزیابی و مشاوره با شما در ارتباط هستند و می توانند دارو تجویز کنند.
چگونه متوجه بشیم که به روان درمان نیاز داریم؟
اگر متوجه شوید که شما یا یکی از اقوام یا دوست شما غالباً ناراضی ، افسرده ، مضطرب ، عصبانی است یا گیر کرده است ، ممکن است آن شخص نیاز به مشاوره داشته باشد.
آیا افراد می توانند بیماری روانی را فقط با دارو درمان کنند؟
اگرچه داروها اغلب می توانند به درمان بیماری های روانی کمک کنند ، بعید است که مصرف دارو به عنوان تنها روش درمان در غلبه یا تثبیت بیماری روانی فرد موثر باشد. افراد حرفه ای به طور کلی درمان را همراه با داروها برای مدیریت موثر بیماری روانی توصیه می کنند. افرادی که از بیماری روانی افسردگی شدید رنج می برند ممکن است به خود فشار بیاورند تا دوباره بر گردند و دوباره به مشارکت فعال بر گردند ، اما مانند سایر بیماری های روانی برای تثبیت نیاز به درمان و گاهی اوقات دارو است.
چرا فرد مبتلا به بیماری روانی نیاز به درمان دارد؟
بیماری روانی با جلوگیری از توانایی تمرکز، می تواند زندگی فرد را مختل کند. ایجاد یک برنامه روزمره مولد می تواند به عادی سازی زندگی روزمره آن شخص کمک کند و شرکت در جلسات روان درمانی معمولاً باعث افزایش رضایت از زندگی می شود که همراه با موفقیت شخصی است .
چگونه شخصی به بیماری روانی مبتلا می شود؟
دانشمندان هنوز در حال بررسی چگونگی بیماری روانی در افراد هستند ، بنابراین ما در مورد چگونگی ابتلا به اختلال روانی در فرد نمی دانیم. ممکن است دلایل ژنتیکی یا آسیب پذیری های ارثی ، آسیب ها یا مشکلات مراقبت های دوران بارداری ، قرار گرفتن در معرض سموم یا سایر منابع ناشناخته وجود داشته باشد. فقر ، بی خانمانی ، ازدحام بیش از حد ، شرایط استرس زای زندگی ، قرار گرفتن مکرر در معرض خشونت ، پدر و مادر بدرفتار یا مشکلات شدید زناشویی یا روابط می تواند در پیشرفت یک بیماری روانی نقش داشته باشد.
آیا بیماری روانی یک اختلال مزمن است؟
بسیاری از بیماری های روانی ، می توانند به عنوان مزمن دسته بندی شوند ، به این دلیل که فردی که با یک بیماری روانی خاص زندگی می کند ، هرگز “از پس آن بیماری” برنخواهد رفت. اما این بدان معنا نیست که بسیاری از علائم بیماری های مختلف روانی را نمی توان تا حد زیادی از طریق درمان کاهش داد. در صورت درمان صحیح ، بسیاری از بیماری های روحی حداقل تأثیری در کسانی که با آنها زندگی می کنند خواهد داشت.
آیا اعضای خانواده می توانند در روند درمان شرکت کنند؟
بله. بیماری روانی نه تنها بیماران بلکه کسانی که به آنها نزدیک است را تحت تأثیر قرار می دهد. ما اعضای خانواده را به شرکت در کل روند درمان اختلالات روانی تشویق می کنیم – از کمک به شناسایی مشکلات و راه حل ها تا شرکت در جلسات گروه درمانی / خانواده درمانی.
همسر من دچار مشکلات شخصیت هست، تقریبا هفته ای یکبار به طرز وحشتناکی حمله به من و فرزندان می کند و هر چه از دهانش در می آد جلوی بچهها به من می گویدو در مواقع حمله های عصبی تهدید به کشتن می کند
ولي بعد پشيمان ميشود و عذز خواهی مي كند متوجه شدم بارها درگير رابطه با خانم هاست . من قبلا تحمل می کردم اما دیگر توانایی مقابله با او و دفاع از خودم و فرزندانم را ندارم، خسته شدم. آیا طلاق بهترین راه حل است؟
اگر نظر کارشناسی خود را بفرمائید ممنون میشم
با سلام
تلاش شما برای حفظ زندگی با وجود شريك زندگی ناهمساز قابل تحسين ست.
هر چند ويژگيهايی كه شما در مورد همسرتان بر شمرديد و سالها آنهارا مشاهده كرده ايد، تا حدی نشان مي دهد ايشان دست كم مشكلاتی دارد ولي تشخيص درست نيازمند مصاحبه و ارزيابي دقيق تر توسط درمانگرست.
افرادي كه با آشفتگيي كه شما توضيح داديد ممكن ست با دارو درماني و البته رواندرماني هاي طولاني مدت، تا حدي متعادل تر و شوند كمتر تكانشي برخورد كنند ولي بيشتر پژوهش ها نشان مي دهند ويژگي هاي پايدار شخصيتي تحت تاثير رواندماني خيلي تغيير نمي كند.
و البته تعامل با شخصيتي مختل در زندگي زناشويي باز پيچيدگي هاي خاص خود را دارد چرا كه برخورد هاي خود با شوهرتان مي تواند تشديد كننده رفتار ایشان باشد.
برای مثال قبل حمله و تنیه فیزیکی ایشان صحبتها و رفتارهای شما ممکن است تحریک کننده باشد
پيشنهاد مي كنم ابتدا قبل از ورود به تصميم جدايي با درمانگري خبره جلساتي داشته باشيد كه به شما در بيرون امدن از اين تعارض كمك كند. اگر همسر شما حاضر به مراجعه به روانپزشك و مشاور شدند البته رويه شما هم به سمت حفظ زندگي است چرا که تصمیم به جدایی مسأله فرزندان شما را سخت تر می کند با این حال اگر حاضر به تغییر نبودند
جدايي حتا با وجود آسيب ها بهتر از زندگي كردن در خشونت فیزیکی و کشمکش مداوم خواهد بود
من یه پسر 27 ساله دارم که چند ساله هی یواشکی می ره پشت بام خونه ها رو دید میزنه چند بار مچشو گرفتم ولی فایده نداره تکرار میکنه نگرانم چکار باید بکنم آیا بیمار؟
گاهی ممکن است یک فرد بر اثر عوامل مختلف از جمله نیازهای سنی و رشدی و کنجکاوی و علاقه اش به جنس مخالف بخصوص در سن بلوغ رفتاری را از خود بروز دهد که بعدها به صورت یک عادت مرضی درآید.
چشم چرانی یک اختلال شناخته شده در میان افراد جامعه است و کسی که نگاه های آنچنانی به دیگران را حق خود بداند و اصلا نگران تضییع حقوق دیگران نباشد یک بیمار است که باید هرچه زودتر درمان شود.
از منظر اجتماعی «چشم چرانی» یک پدیده بسیار زشت است،فردی که نگاهی آلوده دارد نه تنها برای مخاطب خاص خود که برای کل اجتماع ایجاد ناامنی کرده، آرامش و امنیت را از همه سلب می کند. چشم چران در اصل به حقوق دیگران تجاوز می کند.
توصیه می کنیم که ایشان را تشویق و ترغیب به مراجعه حضوری به روان شناس کنید
سلام و خسته نباشید و تشکر از مرکز مشاوره روان درمانی مشورت خانه
خودم ۳۰ سالمه شوهرم ۳۶ سال دارند و ده ساله ازدواج کردم
شوهرم افسردگی داره و دوماه پیش قرصهاش و قطع کرده بود بدون اطلاع من و اقدام ب خودکشی کرده بود که باردوم سراز بیمارستان درمیاد میره خونه مادرش که تو روستا زندگی میکردن
از گذشته تا اونروز رابطه من با خانواده همسرم در حد سلام و احوالپرسی بود چون در گذشته مخالف ازدواج ما بودن و بعداز اینک همسرم رفته بود خونه مادرش اونا فکر میکردن بامن مشکل داره و بخاطر همین نسبت به من بد بین شدن و اومدن خونمون و خواهر شوهرم گفت ما اصلا تو این ده سال تو رو عروس نمیدونستیم و لیاقت خانواده مارو نداشتی میخوای برادرمو بکشی و با پول اون ازدواج کنی خوشبخت بشی و از لونه سگ دراومدی و برادرشوهرم برگشت گفت تو فاحشه ای و یکی بزرگتر از تو رو داشتم یه لگد گذاشتم انداختمش بیرون دخترمم دادم بزرگش کنه خودم رفتم زن گرفتم و الان خوشبختم
بعد برگشت به همسرم گفت تو لذت زن دومو نچشیدی خودم برات زن میگیرم خیلی بهتر ازاین . منم که دیگ گریه میکردمو فکم قفل شده بود هیچی نمیتونستم بگم .
البته اینم بگم اینا خانواده روستایی هستن و من خودم بزرگ شده شهرم پدرم فرهنگی بازنشسته و مادرم خانه دار واقعی و اگر بخوام واقعیتو بگم خیلی از اونا سر تریم ولی هیچ وقت بروی خودم نیاوردم و سعی کردم به همین زندگی قانع باشم که چون واقعا دوسش داشتم هم خودشو هم شغلشو هم دین و ایمونشو و هم اینکه هم پشتم وایمیستاد ولی بعداز اینکه رفت خونه اونا دیگ کلا آدم دیگه ای شده اصلا حس میکنم هزار سال غریبه است برام
از نظر رفاهی همیشه در رفاه کامل بودمو ولی درخانه همسرم اینطور نیست اما هیچ وقت بروی خودم نیاوردم
من گفتم چون اکثر موارد باهام خوب نیستو ابراز علاقه نمیکنه شاید دوس نداره باهام ادامه بده
چون حتی بچه رو هم بغل نکرد که یه بوس کنه حداقل هر چقدر هم پسرم گفت که بابا پاشو بریم خونمون ولی گف من اینجا میمونم و هیچ وقت نمیام.
الان ۵ روز برگشته خونه خودمون ، دراین ۵ روز خیلی سرد باهام برخورد کرده حالا موندم چکار کنم بهش گفتم میرم دادگاه درخواست طلاق میدم.
مهریه مو میزارم اجرا اصلا اعتنا نکردن و واکنشی نشان ندادند من چکار کنم امیدی به این زندگی و رابطه هست
کمکم کنید لطفا
با سلام ریحانه عزیز به مشاوره و تکنیک های روان درمانی مشورت خانه خوش آمدید
سلام خدمت شما دوست عزیز .خیلی متاسفم برای وضعیت پیش اومده ولی عزیزم شما با یک پسر بخواین مهرتون رو اجرا بزارین و یا اصلا طلاق بگیرین فکر میکنید مشکلتون حل میشه بنده با موردهای مختلف مشاوره سر و کار دارم بعد از طلاق چون بچه هم دارین بامشکلات بیشتری مواجه میشین .
همسر شما یک فرد عادی نیست بیمار هستن و مشکل افسردگی دارن و نباید انتظار رفتار یک فرد عادی را داشته باشید لطفا کمک کنید درمان بشن و کنارش بمونید واگر میتونید با یک مشاور حضوری صحبت کنید چون ایشون افسردگی دارن رفتارهایی که از ایشون سر میزنه دست خودشون نیست ونیاز به محبت وکمک شما دارن.
اگر شما بهش کمک کنید حتما حالشون خوب میشه و میتونید با هم زندگی خوبی داشته باشید و خانوادشون هم هر کاری کردن شما ببخشید به خاطر زندگی خودتون اون ها هم احتمالا دچاره سوءتفاهم شدن و با دیدن حال افسرده شوهرتون ناراحت شدن و هیجانی عمل کردن و به اشتباه افتادن در مورد شما .
شما با مهر و محبت وکمک به همسرتون نشون بدین که در مورد شما اشتباه فکر کردن. مطمئن هستم که با صبوری کردن شما همسر فداکار زندگیتون درست میشه.
فقط صبور باشین و با کارهای شتاب زده وضع رو بدتر نکنید .فقط برام جای سوال هست که ایشون مگه با شما دکتر نرفته بودن که بعدش رفتن روستا یا چطور دوماه داروشون رو نخوردن شما متوجه نشدین؟
نه داروها دست خودش بود و منم چون اسباب کشی داشتم اصلا حواسم بهشون نبود
و موقع رفتن به جایی کلا از خصوصیات بدش هست از اول نامزدی تا الان به ندرت در جریان میزاشت منو و اون روز هم من چون شبش یه کوچولو بحث کرد در حد یه حرف و من بهش گفتم حوصله ندارم باهات بحث کنم و رفتم نمازمو خوندم فک کردم هرچی هیچی نگم بهتره چون گفتم یه چیزی اون میگه و یه چیز من و دعوا میشه در پیش خودم کوتاه اومدم.
فردا صبحش وقتی رفته بود هیچی به من نگفته بود و من تا ساعت ۱۱ صبح فک میکردم اداره است وقتی زنگ زدم بهش گفت روستام و به قصد خود کشی اومده بودم اینجا. بعدشم ادامه ماجرا الانم کمکی که ازتون میخوام اینه که آیا پیشقدم بشم برا رابطه … یانه ؟
هنوز هیچ کاری نکنم ؟؟ واقعا نمیدونم چطور رفتار کنم باهاش؟
بله حتما اینکار رو بکنید ایشون اگر افسردگی دارن خیلی رفتارها دست خودشون نیست و ناخواسته انجام میدن احتمالا اسباب کشی کردین اعصابشون فشار اومده سعی کنید بهش محبت کنید ارامش روانیش رو تامین کنید کارهایی که باعث میشه دلخوری ایجاد بشه دوری کنید. سعی کنید به حرفهاش گوش کنید و دلداریش بدید و در مورد دو ماه هم فعلا چیزی نگین انگار که اتفاقی نیفتاده اجازه بدین یکم به حالت عادی برسن بعدا به موقع باهاش صحبت میکنید. تکنیک های روان درمانی فردی نیز می تواند در این موضوع بسیار مفید باشد که متاسفانه نمیشه در قالب یک کامنت توضیح داد و باید حتما با یک مشاور خوب کمک بگیرید.
سلام
دو سال است که ازدواج کردهام و شوهر فراموشکاری دارم و از این بابت خیلی ناراحتم و احساس میکنم هر چیز مرتبط به من را فراموش میکند و برایم خیلی عذابآور شده است
لطفاً بفرمایید چگونه به زندگی با همچنین شوهری ادامه دهم؟
باسلام خدمت شما دوست عزیز
بهتر است شما مسئله را از زاویه دید دیگری ببینید و نباید این مسئله را بهعنوان یک مشکل زناشویی و یا ناشی از بیتوجهی یا بیعلاقگی همسرتان بدانید
بلکه باید علت و ریشه این حواسپرتی و فراموش کاری را شناسایی کنید تا بتوانید برای رفع این مسئله اقدام نمایید.
علل ایجاد حواس پرتی میتواند موارد ذیل باشد:
انجام کارهای خستهکننده؛
افکار آزاردهنده؛
انجام چند کار با هم؛
گرسنگی؛
افسردگی؛
استرس و خستگی؛
عوارض جانبی داروها؛
کم توجهی
درصورت تمایل جهت راهنمایی بیشتر، میتوانید با مشاوران ما در ارتباط باشید
سلام خسته نباشیدمن یک سال است که عروسی کردم به نظرشماباشوهری که بددهن ودست به زن داره چیکارکنم؟ ممنون
با توجه به اینکه گفتهاید همسرتان دست بزن دارد، ممکن است اختلالات روانی و عصبی داشته باشد. بیشتر افرادی که به چنین اختلالاتی دچار هستند، درباره این مشکل خود آگاهی ندارند و افرادی هم که آگاه هستند قبول نمیکنند و آن را کتمان میکنند. بنابراین در بیشتر موارد باید زوجین با تدبیر و حوصله به منظور کمک به همسرشان و تغییر رفتارهای او تلاش کنند.
با توجه به اینکه زندگی مشترکتان شروع کردید، ممکن است خودتان با رفتارهای اشتباه، حساسیتهای همسرتان را بیشتر کردهاید. شما میتوانید با شناسایی رفتارهایی که حساسیت همسرتان را بیشتر میکند و باعث عصبانیت او میشود، تا حد امکان از انجام آنها خودداری کنید. با این حال، اگر احساس میکنید همسرتان دچار بدبینی بیش از حد معمول است، به این نکات توجه کنید.
توصیه میشود در همه حال با شوهرتان صادق باشید و از پنهان کاریهای مصلحت آمیز خودداری کنید. هرچند ممکن است راستگوییتان در کوتاه مدت موجب افزایش ناآرامی بین شما شود اما سرانجام مناسبتری خواهید داشت. این نکته به شدت به همسران افراد متعصب توصیه میشود.
به بعضی خواستههای غیر منطقی شوهرتان عمل نکنید. توجه داشته باشید اگر شما به خاطر حفظ زندگی مشترک، حاضر باشید هر خواسته غیر منطقی شوهرتان را انجام دهید، این روال به تدریج طبیعی میشود و ممکن است روزی از این وضعیت خسته شوید که امکان تغییر تا حد زیادی کاهش یافته باشد.
البته لازم به ذکر است نباید با لجبازی و رفتارهایی به دور از ادب از انجام خواسته شوهرتان سرباز بزنید بلکه با گفتوگو در یک موقعیت مناسب، میتوانید او را قانع کنید که خواستهاش منطقی نیست
با سلام خدمت مشاور عزیز کسی که بیشتر مواقع مشروب مصرف میکنه و باعث دردسر و اضطراب خانواده میشه چه برخوردی داشته باشیم؟
دوست عزیزابتدا باید به دنبال دلایل مصرف مشروبات بگردیم سپس با ریشه كن كردن آنها ، این افراد را درمان كنیم . در ضمن ترک کردن این مسئله نیاز به روند تدریجی داردکه باید باصبر و وحوصله پیش برید،یكی از دلایل مصرف این ماده حرام، تأثیر آرام بخشی و سر خوشی موقتی آن بر مغز و اعصاب است.
1. تا جایی كه ممكن است محیط خانه را آرام نگاه دارید و از بحث و جدل و وارد كردن فشار و استرس روانی به فرد مبتلا پرهیز كنید.
2. باید این نكته را مدنظر گرفت كه هر فردی قابل تغییر است، خصوصا اگر جوان باشد، بنابراین باید سعی كنید با بیشتر كردن رابطه عاطفی بین خود و همسرتان و ارضا كردن نیاز او به عشق و محبت، و نیز برقرار كردن روابط جنسی رضایت بخش ، به تدریج جانشین مناسبی برای مصرف این مواد در روح و روان او ایجاد كنید.
3. هرگز او را به خاطر مصرف این مواد سرزنش یا تحقیر نكنید یا مثلا نگویید تو نجس هستی، تو جهنمی هستی و هیچ چیز تو درست نیست و امثال این سخنان و نیز هیچگاه از موضع برتربا او برخورد نكنید، بلكه با مهربانی و ملاطفت سعی در بیدار كردن او از این خواب غفلت باشید.
4. از آنجایی كه یكی از دلایل مصرف این مواد، جنبه تفریحی و سرگرمی آن است سعی كنید برای اوقات فراغت او و خودتان ، تفریحات سالم داشته باشید ، مثل رفن به پارك ، سینما و گردش در ایام تعطیل و دید و بازدید از اقوام و مانند آن تا به این طریق جانشین مناسبی برای مقابله با این تفریح ناسالم برای او به وجود آورید.
اگر بخواهیم از شر یك عادت بد در خود یا دیگران رهایی یابیم، چاره ای جز صبر و تحمل و حركت تدریجی نداریم. شما نیز نباید از تلاش و كوشش برای باز داشتن همسرتان از این كار دست بردارید و ناامید شوید و هرگز از درمان او مایوس نشوید و سعی كنید او را منطقا قانع كنید كه كارش اشتباه است. اولین قدم برای توبه آن است كه انسان پی به اشتباه خود ببرد. وقتی فهمید كه كارش اشتباه است، آنگاه با قوی كردن اراده و ایمانش ، او را در ترك این عمل یاری كنید.
موفق باشید
با سلام
مشاورگرامی از خدمت شما یک سوال داشتم بنده یک کودک ۲۲ ماهه دارم این کودک علاقه شدیدی به وسایلی که میچرخند دارند و هر اسباب بازی که برایش میخریم دنبال قسمت گردنده آن می گردد ایا نشانه ای در مورد این رفتار کودک میباشد ؟
باسلام نمیخوام نگرانتون کنم اما این یکی از نشانه های اختلال اوتیسم است.
ایا هنگامیکه صداش میکنید سرش رابرمیگرداند؟ایا هنگام گفتگو یا بازی در چشمان اطرافیان نگاه میکند؟ایا رشد کلامی و تکلم طبیعی دارد؟میتوانید نشانه های اوتیسم را مطالعه کرده ودرصورت وجود علایم هرچه زودتر بچه را تحت اموزش مخصوص قرار دهید انشاله درصورت رسبدگی سریع و با دریافت مشاوره تاحدزیادی مشکلاتش برطرف میشود.
این کودکان به چرخیدن یا به وسایلی که می چرخد مثل پنکه و لباسشویی علاقمند هستند و ممکن است ساعت ها خود را با تماشای آنها سرگرم کنند. ممکن است زنجیری را تکان دهند یا به موسیقی های ثابت واکنش و علاقه شدید نشان دهند
سلام
یه سوال داشتم
اگر یه بچه ٦ ساله یه بچه دیگه كه ( كم توان ذهنی هستش و قدرتی نداره) رو بزنه یا به سمتش چیزی پرت كنه …وما به اون بچه كم توان بگیم خب تو هم پرت كن كاراشتباهی كردیم؟
یا معمولا تو این جور مواقع عكس العمل صحیح چی هستش؟
ممنون میشم جواب بدید
سلام دوست عزیز
فرد ناتوان را باید از شرایط تشنج زا وحوادث جدا کرد ،آموختن دفاع وپرتاب وهرآنچه بوی خشونت دهد وضعیت ایشان رادرآینده به خطر می اندازد.
هدیه ای کوچک تهیه کرده وازطرف ایشان به کودکی چیزی پرت میکند بدهید وبگویید او فردی مهربان است وبه شما هدیه میدهد وشما رادوست دارد و هدیه ی کوچکی هم به کودک دهید که به ایشان دهد
وموفق باشید
دخترم کلاس دوم هست اصلا انگیزه برا درس خوندن نداره تمرکز سر کلاس نداره خیلی ریلکسه اصلا به خودش سختی نمیده چه جوری براش انگیزه ایجاد کنم معلمشون میگه اگه حواسشو جمع کنه خوب درسو متوجه میشه ممنون از زحماتتون
سلام دوست عزیز
ابتدا باید از میزان تمرکز فرزندتان را بدانیم ، وثانیا میزان هوش و گیرایی ایشان و ثالثا میزان تحصیلات خانواده« پدرومادر».
بااین سه بررسی راهکارهایی برای انگیزه ونشاط در درس وتلاش داده میشود. بهتراست با یک مشاور تماس داشته تا با فرزندتان به گفتگو و هر سه موارد را بررسی کند
موفق باشید
سلام خسته نباشید
سوالی كه من دارم این هستش كه برای مقابلِ با نشخوار فكری كه دائم ذهن رو درگیر میكنه چه كارهایی رو باید انجام داد؟و اینكه راهكارهای بالا بردن اعتماد به نفس رو لطفا توضیح بدید
ممنون
این اختلال زیر مجموعه وسواس فکری است و وسواس فکری از جمله اختلالات اضطرابی می باشد. برخی افراد، برای رهایی ازاضطراب به نشخوار ذهنی پناه می برند. نشخوار فکری به عنوان اشتغال دائمی به یک اندیشه یا موضوع و تفکر درباره آن شناخته می شود. در اینجا پنج روش مقابله با نشخوارهای ذهنی را به شما توصیه میکنیم:
– پذیرفتن مشکلات: نباید به عوامل استرسزا همچون یک بمب در حال انفجار نگاه کرد. در واقع تخریب و ساخت و ساز همواره در کنار هم قرار دارند و باید بپذیریم که اتفاقات زندگی همیشه قابل پیشبینی نیستند.
– پذیرفتن واقعیت: سرزنش دیگران را متوقف کنید و تلاش کنید تا در نقشهای مختلف خود اعم از همسر، مادر و یا هر نقش دیگری که دارید بهتر ظاهر شوید. بیشتر از خودتان مراقبت کنید و برای شاد کردن خود توقع زیادی نداشته باشید.
– هوشیاری: در ارتباط با اشتباهاتتان هوشیار باشید و از آنها درس بگیرید. انرژیتان را روی مسائل جدیدتری متمرکز کنید. ورزش کنید و اعتماد به نفس را تمرین کنید. بر ترسهایتان غلبه کنید.
– قدردانی: از تغییرات نترسید و به آنها با دید مثبت نگاه کنید. اگر شما نسبت به شرایط مثبت قدردان باشید، این شرایط برایتان بیشتر فراهم میشوند.
– انضباط درونی: سعی کنید مشکلات، شما را تبدیل به آدمی کنند که همیشه میخواستید. از گذشته درس بگیرید و موضوعات را در ذهنتان نظم ببخشید. انضباط درونی، شما را تبدیل به آدمی سازگار، واقعبین، هوشیار و سپاسگذار میکند و شما میتوانید با خوشبینی بیشتری مسئولیتهای زندگی را برعهده بگیرید.
با عرض سلام دختری دارم هشت ساله مدتی است به صورت دائم با دو دست لاله گوشهاش رو نوازش میکنه البته در دوران نوزادی هنگام شیر خوردن یا به موقع خواب رفتن این کار رو انجام می داد می خواستم ببینم این یه مشکل روحی و روانی محسوب میشه یا موضوع مهمی نیست لطفا راهنماییم کنید ممنون
سلام دوست عزیز
این حالتهای فرزندان نشانه نیاز شدیدشان به محبت و توجه است. او را درآغوش بکشید و با او صحبت کنید به صورت او لبخند بزنید و تماس پوستی با او برقرارکنید. کشیدن دست روی دست او و یا روی سر او به صورت ماساژ بخشی ازنیازهای او را پاسخگو باشید. چنین فرزندانی غالبا خجالتی و درون گرا هستند درصورت مشاهده حتما به مشاور رجوع کنید.
با سلام واحترام
من خواهر زاده دارم که متاسفانه دچار بیماری روانی شده.دکتر رفته در بیمارستان یک ماه بستری بودن
ولی باز خوب نشده. بیست میلیون هزینه کردن ولی باز مثل قبل شاید هم بدتر شده.
علائم بیماری شکاک،ترس،اضطراب،بدن درد ،بی خوابی،بی اشتهایی،گریه های شدید وپی در پی،فاصله گرفتن از فامیلا و….. خواهشمندم ما رو راهنمایی کنید و لطفا بفرمایید که رفتار ما در برابر ایشون چگونه باشه؟
به طور کلی، روان پریشی به معنای از دست دادن ارتباط با واقعیت است؛ این حالت بیشتر از اینکه به خودی خود یک وضعیت پزشکی باشد، نشانهای از بیماریهای روانی متعدد است.
در افرادی که دچار روان پریشی هستند، تغییر در ساختار مغز و تغییرات خاصی در مواد شیمیایی آن دیده میشود. اسکن مغز کاهش ماده خاکستری در مغز برخی افراد دارای سابقه روان پریشی را نشان میدهد، که میتواند اثرات روی پردازشهای ذهنی را توجیه کند.
بسته به علت، روان پریشی میتواند به سرعت یا به آرامی ایجاد شود. همانطور که در مورد اسکیزوفرنی نیز دیده میشود، اگرچه علائم ممکن است شروع کندی داشته باشد و با روان پریشی خفیف شروع شود اما بعضی افراد ممکن است در صورت عدم مصرف داروهایشان، یک گذار سریع به روان پریشی و جنون داشته باشند.
نشانههای خفیف تر و ابتدایی روانپریشی عبارتند از:
احساس سوء ظن
اضطراب عمومی
ادراک نادرست
افسردگی
تفکر وسواس انگیز
مشکلات خواب
روان درمانی نیز میتواند در درمان علائم شناختی و باقی مانده اسکیزوفرنی و سایر اختلالات روانپریشی مفید باشد. روان درمانی شامل مشاوره، درمان رفتارهای شناختی، روان درمانی حمایتی، درمان ارتقاء شناختی (با استفاده از تمرینات كامپیوتری و كار گروهی) و آموزش روانشناختی خانواده و حمایت است.
بهتراست با روانشناس تماس گرفته و مدارک و سابقه درمان ایشان بررسی کنیم.
با سلام و وقت بخیر
اگر آقایی مدام نظراتش،عوض میشه و به شدت دچار دهن بینی هست و مدام گریه میکنه و افسرده هست و زود از دیگران میرنجه و قهر میکنه و زیاد حرف نمیزنه و همیشه تو تصمیم گیریها ش،دچار تردید میشه و راضی نمیشه تو امور زندگی و یکبار هم در دوران عقد به دلیل همین شخصیتش همسرش رو طلاق داده
این اقا چه مشکل درونی و شخصیتی داره
وتحت چه درمانی باید قرار بگیره ؟!
و آیا بعد 32 سال سن قابل درمان و اصلاح هست ؟!
بیشتر هم به مادرش رفته
دوست عزیز باتوجه به علائم همسر شما دچار افسردگی شده است.
افسردگی تنها یک ناراحتی ساده نیست و چیزی نیست که به راحتی بتوان از آن خلاصی یافت. افسردگی میتواند بدن، خلق و خو و افکار را تغییر دهد. افسردگی، افکار فرد را حتی راجع به چیزهای مورد علاقه نیز تغییر میدهد…والبته تشخیص افسردگی هم اسان نیست باید توسط متخصص انجام شود .
در این مورد وظیفه شما ایجاد محیطی ارام وبا نشاط ودرک شرایط همسرتون وتوجه به وضعیت مالی ایشون ورعایت اقتصاد ومدیریت مصرف وصرفه جویی است . تا با ارامشی که از شما میگیرد بتواند خود وموقعیت ومشکلاتش را مدیریت کرده وبا عافیت از بحران گذر کند .
البته خود شما اسیب روانی بدی را تجربه کرده اید قبل از هرکاری بهتراست بایک مشاور یا روانشناس مشورت کنید تابتوانید هیجانات منفی خودراتخلیه ومدیریت کنید همچنین مشاورخانواده میتواند نقاط ضعف احتمالی رابطه ی شما را پیداکرده وبشما اموزشهای لازم برای پیشگیری از چنین مشکلاتی رابدهد